هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد هجران و فراق از معشوق را بیان میکند. شاعر از دوری معشوق گلایه دارد و میگوید که حتی اگر معشوق او را نمیخواهد، حداقل از حالش بپرسد. او از رنج هجران و عشق نافرجام مینالد و اشاره میکند که تنها درمانش فدا کردن جان است. شاعر همچنین از رقیبان و حسادتهایشان میگوید و تصمیم میگیرد که شبها آرام ناله کند تا مزاحمتی برای دیگران ایجاد نشود. در پایان، به گناه خود اعتراف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رنج عشق، حسادت، و فداکاری جان ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۱۹
ای بدل نزدیک و دور از دیدن گریان من
نیستی غایب زمانی از دل من جان من
گر نمیخواهی بوصلم شادمان باری بپرس
کان فلان چون میگذارد در غم هجران من
درد اگر اینست کز هجرت من دلخسته راست
نیست غیر از جانسپاری چاره و درمان من
دست عشقت خون من چندانکه ریزد بیگناه
گر بگیرم دامنت دست تو و دامان من
دوش دلهای رقیبان سوخت بر من همچو شمع
چون شدند آگه ز سوز و گربه پنهان من
بعد ازین شب بر درت آهسته خواهم ناله کرد
تا سگانت را نباشد زحمت از افغان من
گفته بی ما چگونه زیستی چندین کمال
راست فرمودی بلی هست این گنه برجان من
نیستی غایب زمانی از دل من جان من
گر نمیخواهی بوصلم شادمان باری بپرس
کان فلان چون میگذارد در غم هجران من
درد اگر اینست کز هجرت من دلخسته راست
نیست غیر از جانسپاری چاره و درمان من
دست عشقت خون من چندانکه ریزد بیگناه
گر بگیرم دامنت دست تو و دامان من
دوش دلهای رقیبان سوخت بر من همچو شمع
چون شدند آگه ز سوز و گربه پنهان من
بعد ازین شب بر درت آهسته خواهم ناله کرد
تا سگانت را نباشد زحمت از افغان من
گفته بی ما چگونه زیستی چندین کمال
راست فرمودی بلی هست این گنه برجان من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.