هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق گلایه می‌کند و احساس تنهایی و ناامیدی خود را بیان می‌کند. با وجود وفاداری و عشق فراوانش، معشوق از او روی گردانده و این باعث رنجش شاعر شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۳۱

برگ گل خواندمش از لطف برنجید ز من
مگر این نکته رنگین نپسندید ز من

آن پری چهره که دیوانه خویشم گرداند
چه خطا رفت که چون بخت بگردید ز من

ظاهرا برگ کسی نیست چو گل سرو مرا
ورنه چون غنچه چرا روی بپوشید ز من

تا به مهر تو چو ابروی تو پیوستم دل
چون سر زلف بر آشفتی و ببرید ز من

شب بر آن در زدم از درد چنان فریادی
که سگ کوی تو در خواب بترسید ز من

به وفایت که من امروز بقایت خجلم
از رقیب تو که بسیار جفا دید ز من

سالها منتظر پرسش او بود کمال
عمر بگذشت دریغا و نپرسید ز من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.