۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۸

خاک پایت دوست دارد روی من
نیست عیب ای دوستان حب الوطن

خاک گشتم این سخن چندان رقیب
در دهن داری که خاکت در دهن

آرزوی ماست زلفت بشکنش
در جهان یک آرزوی ما شکن

گفته دیگر نسوزم جان تو
جان من دیگر چه باشد سوختن

کاری برای من خسم تو آنشی چند انتظار
در دل من ز انتظار آتش مزن

ای رفیب ار چشمم از سر بر کنی
چشم ازو گر بر کنم چشمم بکن

عقل و دل گفتم که دزدید از کمال
زیر لب خندان چه دانم گفت من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.