۳۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۶

دلا نحفه جان به جانان رسان
نیاز گدا پیش سلطان رسان

زمین بوس موران سر زیر پای
به خاک جناب سلیمان رسان

شنیدم که چشمش مسلمان کش است
مرا پیش آن نامسلمان رسان

از آن زلف دلبند و چاه ذقن
مژده بند و زندان رسان

حدیث سر ما و پای حبیب
چو از سر گرفتی به پایان رسان

از اشک من این ماجرا گوش داد
یکایک به درهای غلطان رسان

از سیلاب مژگان درود کمال
به جیحون خوارزم و باران رسان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.