هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و هجران میگوید. شاعر از غم و اندوه خود سخن میگوید و از معشوقی که با بهانههای رنگین باعث رنجش شده است. او از شب هجران و نبود امید به صبح شکایت دارد و از چراغ مجلس میخواهد که به امید صبح ننشیند. شاعر همچنین از بلبلان بستان میخواهد که ناز نکنند و پیامی به سرو و گلعذار میفرستد. در نهایت، او از امید به رهایی از کمند سودا و توجه پادشاهان به حال فقرا سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۸۷۲
که خبر برد به بار از من مبتلای غمگین
که لبش بریخت خونم به بهانه های رنگین
شب هجر دلفروزان چو سحر ندارد امشب
تو هم ای چراغ مجلس به امید صبح منشین
سر ما دگر نخواهد بوجود آستانت
که بخواب هم ببیند همه عمر نقش بالین
بسمنبران بستان ببر ای صبا پیامی
که به بلبل خوش الحان مکنید ناز چندین
اگر آیدم به خلوت چو تو سرو گلعذاری
نکنیم میل صحرا و تفرج ریاحین
دل ازین کمند سودا عجب ار خلاص یابد
مگر آنکه تو گشانی گرهی ز زلف مشکین
چه غریب التفاتی به کمال اگر نمانی
که کنند پادشاهان نظری به حال مسکین
که لبش بریخت خونم به بهانه های رنگین
شب هجر دلفروزان چو سحر ندارد امشب
تو هم ای چراغ مجلس به امید صبح منشین
سر ما دگر نخواهد بوجود آستانت
که بخواب هم ببیند همه عمر نقش بالین
بسمنبران بستان ببر ای صبا پیامی
که به بلبل خوش الحان مکنید ناز چندین
اگر آیدم به خلوت چو تو سرو گلعذاری
نکنیم میل صحرا و تفرج ریاحین
دل ازین کمند سودا عجب ار خلاص یابد
مگر آنکه تو گشانی گرهی ز زلف مشکین
چه غریب التفاتی به کمال اگر نمانی
که کنند پادشاهان نظری به حال مسکین
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.