۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷۳

گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن
من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن

زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری
یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن

هر کس به دفع دردی آرام یابد و من
تا درد او نبینم نتوانم آرمیدن

گر پارسا بخواند در زیر لب دعائی
بهر شفای دردم نگذارمش دمیدن

هر شربتی گزینم رنجورتر نسازد
گر تشنه لب بمیرم نتوانم آن چشیدن

حکمت فروش تا کی مرهم می کند عرض
ما خستگان نخواهیم ابنها ازو خریدن

گوش کمال پر شد از آن دردمندان
دیگر نمی تواند نام دوا شنیدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.