هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و بیان می‌کند که دیگر تحمل بار این دردها را ندارد. او از نگاه‌های آزاردهنده و تیرهای عشق شکایت دارد و می‌گوید تا زمانی که درد دیگران را نبینند، آرام نمی‌گیرد. شاعر حتی از درمان‌های ظاهری و مرهم‌های بی‌اثر نیز ناامید شده و دیگر حاضر به پذیرش آن‌ها نیست. در نهایت، او از شنیدن نام درمان خسته شده و دیگر تحمل شنیدن آن را ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۷۳

گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن
من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن

زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری
یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن

هر کس به دفع دردی آرام یابد و من
تا درد او نبینم نتوانم آرمیدن

گر پارسا بخواند در زیر لب دعائی
بهر شفای دردم نگذارمش دمیدن

هر شربتی گزینم رنجورتر نسازد
گر تشنه لب بمیرم نتوانم آن چشیدن

حکمت فروش تا کی مرهم می کند عرض
ما خستگان نخواهیم ابنها ازو خریدن

گوش کمال پر شد از آن دردمندان
دیگر نمی تواند نام دوا شنیدن
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.