۲۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹۵

ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو
تا زنده گشتمی نفسی از نسیم تو

از تو امید قطع کنم این روا بود
ما را امیدهاست به لطف عمیم تو

گر بگذری نو از سر عهد قدیم ما
ز ما نگذریم از سر عهد قدیم تو

ای آنکه منع می کنی از عاشقی مرا
فریاد از این طبیعت نا مستقیم تو

ما را به صحبت خود اگر راه نمی دهی
باری رقیب کیست که باشد ندیم تو

آیا چگونه بر کند در غم فراق
پرورده در وصال به ناز و نعیم تو

مغرور عشوه شده باز ای کمال
او از سلامت نر و طبع سلیم تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.