هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به بیان احساسات عاشقانه و دلتنگی خود پرداخته است. او آرزو میکند که مانند نسیم به حریم معشوق برسد و از عشق او جان بگیرد. شاعر از قطع امید از معشوق سخن میگوید، اما در عین حال به لطف و مهربانی او امیدوار است. او از طبیعت ناسازگار معشوق شکایت کرده و میپرسد که چرا راهی به صحبت او ندارد. در پایان، شاعر از غرور و عشوههای معشوق سخن میگوید و از سلامت و طبع سلیم او یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها به بلوغ عاطفی و فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۹۵
ای کاش رفتمی چو صبا در حریم تو
تا زنده گشتمی نفسی از نسیم تو
از تو امید قطع کنم این روا بود
ما را امیدهاست به لطف عمیم تو
گر بگذری نو از سر عهد قدیم ما
ز ما نگذریم از سر عهد قدیم تو
ای آنکه منع می کنی از عاشقی مرا
فریاد از این طبیعت نا مستقیم تو
ما را به صحبت خود اگر راه نمی دهی
باری رقیب کیست که باشد ندیم تو
آیا چگونه بر کند در غم فراق
پرورده در وصال به ناز و نعیم تو
مغرور عشوه شده باز ای کمال
او از سلامت نر و طبع سلیم تو
تا زنده گشتمی نفسی از نسیم تو
از تو امید قطع کنم این روا بود
ما را امیدهاست به لطف عمیم تو
گر بگذری نو از سر عهد قدیم ما
ز ما نگذریم از سر عهد قدیم تو
ای آنکه منع می کنی از عاشقی مرا
فریاد از این طبیعت نا مستقیم تو
ما را به صحبت خود اگر راه نمی دهی
باری رقیب کیست که باشد ندیم تو
آیا چگونه بر کند در غم فراق
پرورده در وصال به ناز و نعیم تو
مغرور عشوه شده باز ای کمال
او از سلامت نر و طبع سلیم تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.