۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۹

گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر مگو
کز زمین تا آسمان فرق است از ما تا بدو

گفتم آن موی میان هیچ است هیچ ار بنگری
گفت اگر دلبستگی داری بدو میچش مگو

گفتمش آن رنگ و نکهت در گل مشک از چه خاست
گفت هر یک برده اند از روی و مریم رنگ و بو

گفتمش دل فکر روی و رای قدت می کند
گفت این رائیست عالی و آن دگر فکر نکو

گفتم از چاه زنخدان تو دل در حیرتست
گفت از رفتند بسیاری درین حیرت فرو

گفتم ار با دیده بگشایم چه باشد راز دل
گفت پیش مردمت ترسم که ریزد آبرو

گفتم از مهر رخت کی دل تهی سازد کمال
گفت آن ساعت که سازد چرخ از خاکش سبو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.