۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۸

ای نبات قد سبزت شکرستان همه
قد شمشادوشت سرو خرامان همه

رونق کفر بیفزاید از آن روی که برد
فر خال سیهت رونق بازار همه

در سر هندوی زلفین نو آن سودائیست
که به تاراج دهد عقل و دل و جان همه

بهر نظاره که در کوی نو آبند کسان
هست چون گوی سرم در خم چوگال همه

پای در دامن صبر از چه کنم چون شب و روز
دست عشق نو گرفته ست گریبان همه

آبروی من دل سوخته بر باد مده
که حسودی به غرض خام کند نان همه

بلبل باغ وصال تو کمال است اگر
در جهان بسته شود باغ و گلستان همه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.