۲۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۰

با تو در دل نبایدم رخ ماه
ی رخ نیارد شدن به خانه ماه

در شمایل قد تو لطف خداست
هست لطف خدا به تو همراه

بینمت دایم و چنان دانم
که نکردم هنوز نیم نگاه

گر گناهست در رخ تو نظر
باد چشم پر آب غرق گناه

غرق دریای آتش و آب است
جان عاشق میان گربه و آه

او خواهد برآمد از سر خاک
دردمند ترا به جای گیاه

طیب زلفت بخویش برد کمال
چون که با خاک رفت طاب ثراه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.