هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و آرزوی وصال معشوق است. شاعر از جدایی و دوری رنج می‌برد و اشک‌ریزی و اندوه خود را توصیف می‌کند. او به ستاره‌ها اشاره می‌کند که گویا با او همراهی نمی‌کنند و از بی‌وفایی روزگار شکایت دارد. در نهایت، شاعر به زمان خوش گذشته اشاره می‌کند که در کنار معشوق بود و اکنون تنها آرزوی دیدارش را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۹۳۳

بناز کشتن او بازم آرزوست چه چاره
برون شدند ز هر گوشه مردمان بنظاره

چو طفل دیده رسن باز شد به حلقه زلفش
ستاره سوخته ام زآن بمن نساخت ستاره

ساخت با من بیطالع آن ستاره دولت
شبی که به نبود چشم پر بود ز ستاره

شب فراق تو از اشک پرترست دو چشمم
نظره مکن برخ زرد ما و جامه پاره

به بین علامت بگرنگی و درستی پیمان
چنین که بحر فست را بدید نیست کناره

چگونه هجر توأم جان به لب رسانه ندانم
نیافتیم نشانت به حتم های سه پاره

چه آبنی نوز رحمت که تا زما شد، گم
روان شویم روان من پیاده و تو سواره

خوش آن زمان که من و تو چو شاه و بنده براهی
که باد ورد زبانش حدیث دوست هماره

هماره ورد زبان کمال این بود و بس
که کسی به آرزوی دل نیافت عمر دوباره
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.