۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۴

بیروی او ز دیدۂ بینا چه فایده
رفتن به باغ بهر تماشا چه فایده

چون تشنه را ز حسرت او جان بلب رسید
کردن لب فرات تمنا چه فایده

وزرحمتی که می رسد از رخ به خاک پاش
آن شوخ را ز درد سرما چه فایده

زحمت مبین و رنج مبر ای طبیب من
این درد عاشقیست مداوا چه فایده

گفتم رسم به وعده بوسی که کرده
نخست گفت تقاضا چه فایده

زاهد بهمنشینی رندان کسی نشد
کره نهم را ز صحبت دانا چه فایده

شوخان شنگ را مرو از پی اگر روی
دل می برند و عقل بیغما چه فایده

صد جور اگر بری و جفاها کشی کمال
چون بار بیوفاست ازینها چه فایده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.