۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۹

گر همه وقتی همه دلخون نه ای
لیلى وقتی تو و مجنون نه ای

نیست چو ما قابل خون خوردنت
در خور این باده گلگون نه ای

در طلبت زر چه کئی گنج عشق
ر خواجه گدائی تو، فریدون نه ای

او پیش دهان و لبش ای قند مصر
قد چه خوانیم ترا چون نه ای

جای تو با دیدن ما با دل است
زین در بقین است که بیرون نه ای

در صفت جستن دوری ز مهر
کم نه ای از ماه گر افزون نه ای

ای به در خانه تو أو کمال
چون شنوی زانکه به گردون نه ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.