هوش مصنوعی: این متن بیانگر ناراحتی و گلایه‌ی شاعر از بی‌توجهی و بی‌رحمی معشوق است. شاعر از این که معشوق به او و دیگران ترحم نمی‌کند، به دشمنان توجه دارد ولی به دوستان وفادار جفا می‌کند، و وعده‌هایش را عملی نمی‌سازد، شکایت می‌کند. او از این که معشوق با وجود کمال دلش، هنوز به وصال آشنا نشده است، اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه‌ی عمیق و گلایه‌های عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۱۲

چه موجب است که هیچ التفات ما نکنی
ترحمی به غریبان بینوا نکنی

به دشمنان مخالف بسر بری باری
به دوستان وفادار جز جفا نکنی

چو کام ماندهی ز آن دهان بگو با ما
که این مضایقه با دیگران چرا نکنی

نو پادشاه جهانی و ما گدا چه سبب
که التفات به حال من گدا نکنی

به وعده چند دهی انتظار وصل مرا
چو حاجت دل بیچاره ای روا نکنی

ثواب کار من است آنکه بر نشانه دل
به نوک غمزه کشی ناوک و خطا نکنی

کمال دل شده بیگانه شد ز خویش و هنوز
تو همچنان به وصال خود آشنا نکنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.