هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از کمال الدین اسماعیل، بیانگر درد عشق و هجران است. شاعر با زبانی پراحساس از یار می‌گوید که چه با او باشد و چه نباشد، او همان یگانه است. شاعر از درد دلش می‌گوید و اینکه حتی اگر یار را نبیند، باز هم چشمش به دنبال اوست. همچنین، از حسودان می‌گوید که از غم یارش ناله می‌کند و به زاهد کم‌خواره توصیه می‌کند که غم خود را بخورد. در پایان، شاعر از درگاه یار می‌گوید که به او گفته‌اند خاک این در نشو.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۰۵۰

گر به من یار شوی ور نشوی
تو همان باری و دیگر نشوی

من به دیده نظری هم نکنم
گر تو در دیده مصور نشوی

ای دل این درد که داری گر ازوست
شربتی نوش که خوشتر نشوی

مشو ای دیده شب هجران خشک
که چو بینی رخ او تر نشوی

مخور ای زاهد کمخواره غمم
غم خود خور تو که لاغر نشوی

ای حسود از غم او گره نالم
تو چرا کور شوی گر نشوی

بر درش حلقه زدم گفت کمال
خاک این در نشوی در نشوی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.