هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد دوری از معشوق و صبر در برابر این جدایی است. شاعر با اشاره به فرهاد و شیرین، عشق خود را به تصویر می‌کشد و اظهار می‌کند که با وجود دوری، دل به سنگدلی نمی‌سپارد. همچنین، او از محبوب خود به عنوان نور یاد می‌کند و دیگران را در مقایسه با او ناقص می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و صبر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵۱

گر تو دل ما سوختی از آتش دوری
ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری

هرچند که دور از تو چو فرهاد فتادیم
چون سنگ دلان دل ننهادیم بدوری

دانم نخوری غم ز هلاک من رنجور
در ماتم بلبل ننشیند گل سوری

تا با توام از روضه نیندیشم و از حور
هرجا نونی آن روضه خلدست و تو حوری

صوفی اگرت روی در آن غمزه و ابروست
پیوسته به محرابی و در عین حضوری

خوبان که به چشم همه محبوب نمایند
ایشان همه چشمند که بینند و تو نوری

گر بی تو صبور است کمال این گنهی نیست
این نکته ضروریست که صبرست ضروری
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.