هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌توجهی معشوق به خود شکایت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود محنت‌هایی که از او دیده، هنوز به او عشق می‌ورزد. او از خاطراتی مانند بوسه‌ای که هرگز دریافت نکرد و رفتن معشوق با اسبش یاد می‌کند و احساس می‌کند که معشوق به رنج او توجهی ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۷۴

هرگز سوی ما چشم رضائی نگشادی
گوشی به حدیث من بیدل ننهادی

ای در گرانمایه که مثل تو کم افتد
یک روز به دست من مفلسه نفتادی

در دیده من جمله خیالند و تو نقشی
به خاطر من جمله فراموش و تو یادی

با آنکه بجز محنت و رنج از تو ندیدم
شادم که به رنج من محنت زده شادی

از کام دل من نرود گر برود جان
شیرینی آن بوسه که گفتی و ندادی

رفتی به سر اسب چو باد از نظر ما
تو عمر خوشی از پی آن رفته به بادی

دی راندی و می گفت کمال از پی خیلت
شاهی که ز خوبان به رخ و اسب زیادی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.