هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و مستی معنوی میپردازد. شاعر از تجربهی عشق به معشوق حقیقی سخن میگوید و اشاره میکند که با وجود گذشت زمان، اثر آن مستی هنوز در وجودش باقی است. او از وفاداری به عشق و معشوق سخن میگوید و بیان میکند که حتی زاهد و پارسا نیز تحت تأثیر این عشق قرار گرفتهاند. در پایان، شاعر به انتظار وصال با خورشید حقیقی اشاره میکند و آرامش دل پیوسته به نور حق را ستایش میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای عرفانی مانند 'باده' و 'مستی' نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.
شمارهٔ ۱۵
نه باغ بود و نه انگور و هی نه باده پرست
که دوست داد شرابی به عاشقان الست
هنوز در سر ما هست ذوق آن مستی
حریف مجلس او تا ابد بود سرمست
ز دست و پا و سر ما اثر نبود هنوز
که جانشراب محبت کشید و رفت از دست
اگر چه از شکن زلف خوب رویان شد
دلم شکسته ولی عهد روی او نشکست
ز غیرت است که چندین هزار پرده نور
میان دیده عشاق و روی خویش ببست
گذشت عکس وی از پرده ها و پرده ما
در ید و زاهد مستور گشت باده پرست
همام را همه شب انتظار خورشید است
خنک دلی که به نور صفات حق پیوست
که دوست داد شرابی به عاشقان الست
هنوز در سر ما هست ذوق آن مستی
حریف مجلس او تا ابد بود سرمست
ز دست و پا و سر ما اثر نبود هنوز
که جانشراب محبت کشید و رفت از دست
اگر چه از شکن زلف خوب رویان شد
دلم شکسته ولی عهد روی او نشکست
ز غیرت است که چندین هزار پرده نور
میان دیده عشاق و روی خویش ببست
گذشت عکس وی از پرده ها و پرده ما
در ید و زاهد مستور گشت باده پرست
همام را همه شب انتظار خورشید است
خنک دلی که به نور صفات حق پیوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.