هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، ستایشی از معشوق است که با توصیف زیبایی‌ها و جذابیت‌های او همراه است. شاعر معشوق را همچون سلطان و خورشید می‌ستاید و عشق به او را بالاتر از هر چیزی می‌داند. همچنین، اشاراتی به مستی و عشق بی‌پایان دارد و تأکید می‌کند که عشق واقعی نیازمند فداکاری و از خودگذشتگی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و عشق بی‌قید و شرط نیازمند سطحی از بلوغ فکری برای درک صحیح است.

شمارهٔ ۳۰

تو سلطانی و خورشیدت غلام است
نظر جز بر چنین صورت حرام است

ورای حسن در روی تو چیزی ست
نمیداند کسی کان را چه نام است

اگر جان را بهشتی در جهان هست
تویی از نیکوان دیگر کدام است

به زیر لب سلامی کرده ای دوش
همه منزل سلام اندر سلام است

که باشم من که همراز تو باشم
کلامی زان لبت ما را تمام است

چه می خورده ست چشم نیم مستش
که او را خواب مستی بر دوام است

اگر عاشق به ترک سر نگوید
هنوز اندر سرش سودای خام است

بماند سال ها چون جان نماند
تمنایی که در جان همام است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.