هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او معشوق را بی‌نظیر و برتر از همه زیبایی‌های طبیعت مانند گل می‌داند و از درد فراق و نبود درمان جز دیدار معشوق شکایت می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که دیگر او را سرگردان نکند و به او رحم کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۵۳

مگر سنگین دل است و جان ندارد
هر آن کس کاو چو تو جا نان ندارد

مبادا زنده در عالم دلی کاو
به زلف کافرت ایمان ندارد

مسلمانان مرا دردی ست در دل
کد جز دیدار او درمان ندارد

گل ارچه شاهد و رعناست لیکن
به پیش روی خوبت آن ندارد

چه نسبت می کنم گل را به رویت
که گل جز هفتدایی دوران ندارد

گلستان و گلت در پای میراد
که تو جان داری و گل جان ندارد

برو ای باد و با زلفش بگو تا
مرا زین بیش سرگردان ندارد

همام خسته را چندین مر نجان
گنه دل کرد وی تاوان ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.