۳۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد
بپر شکار روی بدین دامگاه کرد

آمد به بند چار طبایع اسیر گشت
بر خویش عیش عالم علوی تباه کرد

چون مدتی به منزل سفلی بیارمید
رخ را ز دود گلخن دنیا سیاه کرد

پس نفس تیره شکل ز روی مناسبت
پیوند جان گزید چو دروی نگاه کرد

با جان چو نفسیافت مجال برادری
چون یوسفش بد مکر گرفتار چاه کرد

توفیق در رسید ز چاهش خلاص داد
بازش به مصر عالم جان پادشاد کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.