هوش مصنوعی: شاعر در این متن از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل خود سخن می‌گوید. او از خنده‌ی معشوق، نگاه مست کننده‌اش و نقش بی‌نظیرش یاد می‌کند و بیان می‌کند که هیچ نقاشی قادر به کشیدن چنین زیبایی نیست. شاعر همچنین به رابطه‌ی عاشقانه و روحانی با معشوق اشاره کرده و تأکید می‌کند که هدف از آفرینش چنین زیبایی، آرامش دل عاشقان بوده است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۹۳

بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید
که آن شمایل خوب انجمن بیاراید

بخند اگر چه ز خندیدنت همی دانم
که آفتاب به روزم ستاره بنماید

زناز چشم تو هشیار مست می گردد
چه حاجت است به ساقی که باده پیماید

مثال نقش تو می خواستم ز صورتگر
جواب داد که آن در قلم نمی آید

توان به نوک قلم صورتی نگاشت ولی
ملاحتش که نگارد چنان که می باید

خوش است ناز ز روی نکو ولی نه چنان
که التفات به صاحب دلان نفرماید

که ازافریدن شاهد غرض همین بوده است
که از مشاهده صاحب دلی بیاساید

رخی بدین صفت و طلعتی بدین خوبی
به اهل عشق غرامت بود که ننماید

همام را غرض از دوست ذوق روحانی ست
نظر به میل طبیعت مگر نیالاید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.