هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غزلی است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از نگاه و رفتار فریبنده معشوق، هوس شکار او، و بیتوجهی معشوق به خود شکایت دارد. شاعر همچنین از مستی و شیفتگی خود به معشوق و آرزوی دیدار او میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی برای درک کامل دارند.
شمارهٔ ۱۱۵
نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش
که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش
هوس شکار دارد منم از جهان و جانی
وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش
همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد
سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش
شدم آن چنان ز مستی که به دوش می برندم
نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش
قدمی به دیدن ما نهد مگر به سالی
به مبارکی چو آید نبود دمی در نگش
پسر ما و آستانش که کم از سگی نباشم
که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش
به همام التفاتی نکند زکبر باری
سر صلحچون ندارد هوسی بدی به جنگش
که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش
هوس شکار دارد منم از جهان و جانی
وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش
همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد
سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش
شدم آن چنان ز مستی که به دوش می برندم
نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش
قدمی به دیدن ما نهد مگر به سالی
به مبارکی چو آید نبود دمی در نگش
پسر ما و آستانش که کم از سگی نباشم
که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش
به همام التفاتی نکند زکبر باری
سر صلحچون ندارد هوسی بدی به جنگش
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.