هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که تمام عمرش را در آرزوی او گذرانده است. او از وفاداری خود به معشوق میگوید و اینکه هرگز به سوی دیگری نگاه نخواهد کرد. شاعر از تأثیر عمیق عشق بر زندگی خود مینویسد و اینکه این عشق او را دگرگون کرده است. در نهایت، او اظهار میکند که با وجود پیری، هنوز هوس عشق در او زنده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۴۰
تا نفس هست به روی تو برآید نفسم
ور کنم بی تو نظر سوی کسی هیچ کسم
در تمنای تو شد عمر و نمی دانم من
کاخرالامر به مقصود رسم بانرسم
مشکن بال نشاطم تو به پیمان شکنی
کر نیم باز هوای تو نه آخر مگسم
کردم اندیشه ز عشقت نبرم جان به کنار
این چه سیلی ست که بگرفت چنین پیش و پسم
تا نظر بر گل رخسار نو افتاد مرا
صورت خوب نماید همه چون خار و خسم
عاشق روی توام جمله جهان می گویند
نسبتم چون به تو کردند همین مایه بسم
شد جوانی و نشد کم هوس عشق همام
ای عزیزان چه کنم پیر نگردد هوسم
ور کنم بی تو نظر سوی کسی هیچ کسم
در تمنای تو شد عمر و نمی دانم من
کاخرالامر به مقصود رسم بانرسم
مشکن بال نشاطم تو به پیمان شکنی
کر نیم باز هوای تو نه آخر مگسم
کردم اندیشه ز عشقت نبرم جان به کنار
این چه سیلی ست که بگرفت چنین پیش و پسم
تا نظر بر گل رخسار نو افتاد مرا
صورت خوب نماید همه چون خار و خسم
عاشق روی توام جمله جهان می گویند
نسبتم چون به تو کردند همین مایه بسم
شد جوانی و نشد کم هوس عشق همام
ای عزیزان چه کنم پیر نگردد هوسم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.