هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و از غم و اندوه ناشی از آن سخن می‌گوید. او از زلف معشوق به عنوان زنجیری یاد می‌کند که او را اسیر کرده است. شاعر تمام شب را به فکر معشوق می‌گذراند و حتی در خواب نیز آرزوی دیدار او را دارد. او از ناتوانی خود در بیان کامل احساساتش می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند در خلوت با معشوق سخن بگوید. در پایان، شاعر به امیدواری اندک خود اشاره می‌کند و می‌پرسد اگر امیدی به وصال باشد، چرا باید در صبر کردن تقصیری داشته باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۴۴

تاکی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم

هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم

در پس پرده اندیشه معبد کردار
همه شب نقش خیالات تو تصویر کنم

گر پریشانی زلف تو ببینم در خواب
ساده دل وار همه نقش تو تعبیر کنم

ماجرای غم عشق تو چنان نیست که من
بر زبان قلم سر زده تحریر کنم

یک دل از مهر تو با سر سخنان دارم لیک
فرصتی نیست که در پیش تو تقریر کنم

ای خوش آن لحظه که پوشیده به پیش اغیار
به نظر با تو سخن گویم و توفیر کنم

گفتی از صبر به مقصود رسی همچو همام
دل چو با من نبود صبر به تزویر کنم

گر بدانم که مرا از تو امیدی باشد
پس من دل شده در صبر چه تقصیر کنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.