هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه از عشق و علاقهی خود به معشوق سخن میگوید و از ناتوانی در بیان احساسات و دوری از معشوق شکایت میکند. او از درد فراق و نبود راهی به سوی معشوق مینالد و در نهایت، جان خود را پیشکش معشوق میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانهی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.
شمارهٔ ۱۴۵
مرا چو سرو نو باید به بوستان چه کنم
چومست روی توام رنگ ارغوان چه کنم
حکایتی که مرا بود با لب و دهنت
نمود اشک به اغیار من نهان چه کنم
اگر نه روی تو باشد کجا برم دیده
وگر نه راز تو گویم من این زبان چه کنم
خیال بود مرا کز تو بر توان گشتن
بیامودم و دیدم نمی توان چه کنم
دلم ز نرگس شوخت علاج می طلبد
طبیب نیز چو مست است و ناتوان چه کنم
چو چشمت از نظر خلق شرمسار شود
به طیره گوید کز دست عاشقان چه کنم
مرا چو نیست شبی راه در گلستانت
جز آن که می نهمت سر بر آستان چه کنم
چو بوسه یی ز لبش خواستم جوابم داد
رقیب می نگذارد من ای فلان چه کنم
همام پیش لبت جان به تحفه می آرد
لبت چو آب حیات است گفت جان چه کنم
چومست روی توام رنگ ارغوان چه کنم
حکایتی که مرا بود با لب و دهنت
نمود اشک به اغیار من نهان چه کنم
اگر نه روی تو باشد کجا برم دیده
وگر نه راز تو گویم من این زبان چه کنم
خیال بود مرا کز تو بر توان گشتن
بیامودم و دیدم نمی توان چه کنم
دلم ز نرگس شوخت علاج می طلبد
طبیب نیز چو مست است و ناتوان چه کنم
چو چشمت از نظر خلق شرمسار شود
به طیره گوید کز دست عاشقان چه کنم
مرا چو نیست شبی راه در گلستانت
جز آن که می نهمت سر بر آستان چه کنم
چو بوسه یی ز لبش خواستم جوابم داد
رقیب می نگذارد من ای فلان چه کنم
همام پیش لبت جان به تحفه می آرد
لبت چو آب حیات است گفت جان چه کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.