۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۴

پاک چشمانند مرد روی تو
راه کژ بینان نباشد سوی تو

خوش نویسان را نباید در قلم
هیچ نونی خوشتر از ابروی تو

ناتوان گردم ز غیرت چون نسیم
گر بجنباند نسیمی موی تو

زنده بی رویت نمانم گر مرا
هر زمان جانی نبخشد بوی تو

دوستان از تشنگی جان می دهند
واب حیوان می رود در جوی تو

عاشقان را تا سحر باشد سماع
هرشب از بانگی سگان کوی تو

چشم خواب آلود تو خواب همام
بست آه از نرگس جادوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.