هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر از زلف معشوق به عنوان زنجیری بر دلش یاد می‌کند که گشودنی نیست. او خود را اسیر این عشق می‌داند و معتقد است که هیچ چیز در جهان به زیبایی معشوقش نیست. شاعر همچنین از بوی خوش معشوق و تأثیر آن بر روحش سخن می‌گوید و در نهایت، به خاک قدم معشوق سوگند یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، سوگند و مفاهیم عرفانی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۸۵

بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بندی
نه چنان بند که آن را بگشاید پندی

من نه آنم که ازین فید خلاصی یا بم
که فتوح است مرا بند چنین دلبندی

نه چنان جان بدسر زلف تو پیوست که باز
با بدن روز قیامت بودش پیوندی

در گذشتی ز شرف سرو سهی از طوبی
قامتت سایه اگر بر سر سرو افکندی

باغبان گر گل رخسار تو دیدی دیگر
گل نکشتی ز نو و شاخ کهن برکندی

حسن خوبان جهان در نظر آوردم من
بجز از روی تو دیدم همه را مانندی

می کند بوی خوشت پرورش روح چنانک
شیر مادر نکند پرورش فرزندی

چون نیم لایق وصل تو بدان خرسندم
کالتفاتی بود از دور به هر یک چندی

گردکویت مدد چشم همام است و برین
می کنم یاد به خاک قدمت سوگندی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.