هوش مصنوعی: این متن شعری از نوح است که در آن او از خودگذشتگی و فداکاری خود برای مردم سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که خود را فدای جانان کرده و از حواس بشری دور شده است. نوح تأکید می‌کند که قدرت و توانایی‌های او از جانب خداوند است و هر کس که در مقابل این قدرت ایستادگی کند، کافر است. او همچنین به نقش شیر درون روباه اشاره می‌کند و هشدار می‌دهد که نباید فریب ظاهر را خورد. نوح از قدرت خداوند و بی‌نیازی او از هر چیزی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که همه چیز برای بندگان خدا آفریده شده است. او از مؤمنان می‌خواهد که دل خود را به خدا بسپارند و از گمان بد دوری کنند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده در شعر، فهم آن را برای خوانندگان جوان‌تر دشوار می‌کند.

بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیه‌السلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای می‌پیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان

گفت نوح ای سَرکَشان منْ من نی اَم
من زِ جانْ مُردم، به جانان می‌زِیَم

چون بِمُردم از حَواسِ بوالْبَشَر
حَق مرا شُد سَمْع و اِدْراک و بَصَر

چون که منْ من نیستم، این دَمْ زِ هوست
پیشِ این دَمْ هرکِه دَم زد، کافِر اوست

هست اَنْدر نَقْشِ این روباهْ شیر
سویِ این روبَهْ نَشایَد شُد دلیر

گَر زِ رویِ صورتَش می‌نَگْرَوی
غُرِّهْ شیران ازو می‌نَشْنَوی

گَر نبودی نوح را از حَق یَدی
پس جهانی را چرا بَر هَم زدی؟

صد هزاران شیر بود او در تَنی
او چو آتش بود و عالَم خَرمَنی

چون که خَرمَن پاسِ عُشْرِ او نداشت
او چُنان شُعله بر آن خَرمَن گُماشت

هرکِه او در پیشِ این شیرِ نَهان
بی‌اَدَب چون گُرگ بُگْشایَد دَهان

هَمچو گُرگ آن شیر بَر دَرّانَدَش
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمُ بَر خوانَدَش

زَخمْ یابَد هَمچو گُرگ از دستِ شیر
پیشِ شیرْ اَبْله بُوَد کو شُد دلیر

کاشکی آن زَخمْ بر تَن آمدی
تا بُدی کایمان و دلْ سالم بُدی

قوَّتَم بُگْسَست چون این‌جا رَسید
چون توانم کرد این سِرّ را پَدید؟

هَمچو آن روبَهْ کَمِ اِشْکَم کُنید
پیشِ او روباه‌بازی کَم کُنید

جُمله ما و من به پیشِ او نَهید
مُلْکْ مُلْکِ اوست، مُلْکْ او را دَهید

چون فقیر آیید اَنْدر راهِ راست
شیر و صیدِ شیرْ خود آنِ شماست

زان که او پاک است و سُبْحانْ وَصْفِ اوست
بی‌نیاز است او زِ نَغْز و مَغز و پوست

هر شکار و هر کَراماتی که هست
از برایِ بَندگانِ آن شَهْ است

نیست شَهْ را طَمْع، بَهرِ خَلْق ساخت
این همه دولَت، خُنُک آن کو شناخت

آن کِه دولت آفرید و دو سَرا
مُلْک و دولت‌ها چه کار آید وِرا؟

پیشِ سُبْحانْ پَس نِگَه دارید دل
تا نگردید از گُمانِ بَدْ خَجِل

کو بِبینَد سِرّ و فکر و جُست و جو
هَمچو اَنْدر شیرِ خالِصْ تارِ مو

آن کِه او بی‌نَقْشْ ساده‌سینه شُد
نَقْش‌هایِ غَیْب را آیینه شُد

سِرِّ ما را بی‌گُمان موقِن شود
زان که مؤمنْ آیِنه‌یْ مؤمن بُوَد

چون زَنَد او نَقدِ ما را بر مِحَک
پس یَقین را باز دانَد او زِ شک

چون شود جانَش مِحَکِّ نَقْدها
پس بِبینَد قَلْب را و قَلْب را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴۵ - ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بی‌ادبی کرده بود
گوهر بعدی:بخش ۱۴۷ - نشاندن پادشاه صوفیان عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.