هوش مصنوعی:
پادشاهی دو غلام ارزان خرید. با یکی از آنها صحبت کرد و دریافت که او زیرک و خوشزبان است. پادشاه به اهمیت زبان و نقش آن در آشکار کردن حقیقت درون انسان اشاره میکند. سپس به تفاوت بین گوش دادن و دیدن و نقش هر یک در درک حقیقت میپردازد. در نهایت، پادشاه از غلام خواست تا به او بگوید که در خانهاش چه چیزی پنهان است: گنج یا مار. غلام بدون تأمل پاسخ داد که در خانه گنجی وجود دارد که توسط مار محافظت میشود. پادشاه از هوش و درک غلام شگفتزده شد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم عمیق ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود
پادشاهی دو غُلامْ اَرْزان خَرید
با یکی زان دو سُخَن گفت و شَنید
یافْتَش زیرکْدل و شیرینْ جواب
از لَبِ شِکَّر چه زایَد؟ شِکَّرآب
آدمی مَخْفیست در زیرِ زَبان
این زَبانْ پَردهست بر دَرگاهِ جان
چون که بادی پَرده را دَرهَم کَشید
سِرِّ صَحْنِ خانه شُد بر ما پَدید
کَنْدَر آن خانه گُهَر یا گندم است
گنجِ زَر، یا جُمله مار و کَزْدُم است
یا دَرو گنج است و ماری بر کَران
زان که نَبْوَد گنجِ زَرْ بیپاسْبان
بی تَأمُّل او سُخَن گفتی چُنان
کَزْ پَسِ پانصد تَأمُّل دیگران
گُفتییی در باطِنَش دریاسْتی
جُمله دریا گوهرِ گویاسْتی
نورِ هر گوهر کَزو تابان شُدی
حَقّ و باطِل را ازو فُرقان شُدی
نورِ فُرقانْ فَرق کردی بَهرِ ما
ذَرّه ذَرّه حَقّ و باطِل را جُدا
نورِ گوهرْ نورِ چَشمِ ما شُدی
هم سوآل و هم جواب از ما بُدی
چَشمْ کَژْ کردی، دو دیدی قُرصِ ماه
چون سوآل است این نَظَر در اِشْتِباه
راستْ گَردان چَشم را در ماهْتاب
تا یکی بینی تو مَهْ را، نَکْ جَواب
فِکْرَتَت که کَژْ مَبین، نیکو نِگَر
هست هم نور و شُعاعِ آن گُهَر
هر جوابی کان زِ گوش آید به دل
چَشم گفت از من شِنو،آن را بِهِل
گوشْ دَلّالهست و چَشمْ اَهلِ وِصال
چَشمْ صاحِب حال و گوشْ اَصْحابِ قال
در شُنودِ گوشْ تَبدیلِ صِفات
در عِیانِ دیدهها،تَبدیلِ ذات
زآتش اَرْ عِلْمَت یَقین شُد در سُخُن
پُختگی جو، در یَقینْ مَنْزِل مَکُن
تا نَسوزی، نیست آن عَیْنُ الْیَقین
این یَقین خواهی؟ در آتش دَرنِشین
گوشْ چون نافِذ بُوَد دیده شود
وَرْنه قُلْ در گوشْ پیچیده شود
این سُخَن پایان ندارد، بازگَرد
تا که شَهْ با آن غُلامانَش چه کرد
با یکی زان دو سُخَن گفت و شَنید
یافْتَش زیرکْدل و شیرینْ جواب
از لَبِ شِکَّر چه زایَد؟ شِکَّرآب
آدمی مَخْفیست در زیرِ زَبان
این زَبانْ پَردهست بر دَرگاهِ جان
چون که بادی پَرده را دَرهَم کَشید
سِرِّ صَحْنِ خانه شُد بر ما پَدید
کَنْدَر آن خانه گُهَر یا گندم است
گنجِ زَر، یا جُمله مار و کَزْدُم است
یا دَرو گنج است و ماری بر کَران
زان که نَبْوَد گنجِ زَرْ بیپاسْبان
بی تَأمُّل او سُخَن گفتی چُنان
کَزْ پَسِ پانصد تَأمُّل دیگران
گُفتییی در باطِنَش دریاسْتی
جُمله دریا گوهرِ گویاسْتی
نورِ هر گوهر کَزو تابان شُدی
حَقّ و باطِل را ازو فُرقان شُدی
نورِ فُرقانْ فَرق کردی بَهرِ ما
ذَرّه ذَرّه حَقّ و باطِل را جُدا
نورِ گوهرْ نورِ چَشمِ ما شُدی
هم سوآل و هم جواب از ما بُدی
چَشمْ کَژْ کردی، دو دیدی قُرصِ ماه
چون سوآل است این نَظَر در اِشْتِباه
راستْ گَردان چَشم را در ماهْتاب
تا یکی بینی تو مَهْ را، نَکْ جَواب
فِکْرَتَت که کَژْ مَبین، نیکو نِگَر
هست هم نور و شُعاعِ آن گُهَر
هر جوابی کان زِ گوش آید به دل
چَشم گفت از من شِنو،آن را بِهِل
گوشْ دَلّالهست و چَشمْ اَهلِ وِصال
چَشمْ صاحِب حال و گوشْ اَصْحابِ قال
در شُنودِ گوشْ تَبدیلِ صِفات
در عِیانِ دیدهها،تَبدیلِ ذات
زآتش اَرْ عِلْمَت یَقین شُد در سُخُن
پُختگی جو، در یَقینْ مَنْزِل مَکُن
تا نَسوزی، نیست آن عَیْنُ الْیَقین
این یَقین خواهی؟ در آتش دَرنِشین
گوشْ چون نافِذ بُوَد دیده شود
وَرْنه قُلْ در گوشْ پیچیده شود
این سُخَن پایان ندارد، بازگَرد
تا که شَهْ با آن غُلامانَش چه کرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - براه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و ازین دیگر پرسیدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.