هوش مصنوعی:
این متن به داستان یکی از یاران پیامبر اشاره میکند که در دلش شک و انکار نسبت به رفتار پیامبر ایجاد میشود. او از دیدن رفتارهای ناشایست برخی پیروان پیامبر ناراحت میشود و به استغفار روی میآورد. سپس در خواب میبیند که مسجدی که این افراد در آن جمع میشوند، پر از سرگین و دود سیاه است. این رویا باعث بیداری و گریه او میشود و او از خدا میخواهد که او را از چنین وضعیتی دور کند. متن همچنین به انتقاد از رفتار برخی از پیروان دین و استفاده آنها از حیلت و مکر اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق دینی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، انتقادات اجتماعی و دینی مطرح شده در متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر دیده میشود.
بخش ۷۹ - اندیشیدن یکی از صحابه بانکار کی رسول چرا ستاری نمیکند
تا یکی یاری زِ یارانِ رَسول
در دِلَش اِنْکار آمد زان نُکول
که چُنین پیرانِ با شَیْب و وَقار
میکُندْشان این پَیَمبَر شَرمسار
کو کَرَم؟ کو سِتْرپوشی؟ کو حَیا؟
صد هزاران عَیْب پوشَند اَنْبیا
باز در دل زود اِسْتِغْفار کرد
تا نگردد زِاعْتِراضْ او رویْزَرد
شومیِ یاریِّ اَصْحابِ نِفاق
کرد مؤمن را چو ایشان زشت و عاق
باز میزارید کِی عَلّامِ سِرّ
مَر مرا مَگْذار بر کُفْران مُصِر
دل به دَستَم نیست همچون دیدِ چَشم
وَرْنه دل را سوزَمی این دَمْ زِ خشم
اَنْدَرین اندیشه خوابَش دَررُبود
مسجدِ ایشانْش پُر سَرگین نِمود
سنگهاش اَنْدَر حَدَث جایِ تَباه
میدَمید از سنگها دودِ سیاه
دود در حَلْقَش شُد و حَلْقَش بِخَست
از نِهیبِ دودِ تَلْخ از خواب جَست
در زمان در رو فُتاد و میگِریست
کِی خدا اینها نِشانِ مُنْکِریست
خِلْم بهتر از چُنین حِلْم ای خدا
که کُند از نورِ ایمانم جُدا
گَر بِکاوی کوششِ اَهْلِ مَجاز
تو به تو گَنده بُوَد هَمچون پیاز
هر یکی از یِکدِگَر بیمَغزتَر
صادقان را یک زِ دیگر نَغْزتَر
صد کَمَر آن قوم بَسته بر قَبا
بَهرِ هَدْمِ مسجدِ اَهْلِ قُبا
هَمچو آن اَصْحابِ فیل اَنْدَر حَبَش
کعبهیی کردند، حَقْ آتش زَدَش
قَصْدِ کعبه ساختند از اِنْتِقام
حالَشان چون شُد؟ فرو خوان از کَلام
مَر سِیَهرویانِ دین را خود جِهاز
نیست اِلّٰا حیلَت و مَکْر و سِتیز
هر صَحابی دید زان مَسجد نِشان
واقعه، تا شُد یَقینْشان سِرِّ آن
واقِعات اَرْ باز گویم یک به یک
تا یَقین گردد صَفا بر اَهْلِ شَک
لیکْ میتَرسَم زِ کشفِ رازَشان
نازنینانَند و زیبَد نازَشان
شَرعْ بیتَقلید میپَذْرُفتهاند
بی مِحَک آن نَقْد را بِگْرفتهاند
حِکْمَتِ قرآن چو ضالهیْ مؤمن است
هر کسی در ضالهٔ خود موقِن است
در دِلَش اِنْکار آمد زان نُکول
که چُنین پیرانِ با شَیْب و وَقار
میکُندْشان این پَیَمبَر شَرمسار
کو کَرَم؟ کو سِتْرپوشی؟ کو حَیا؟
صد هزاران عَیْب پوشَند اَنْبیا
باز در دل زود اِسْتِغْفار کرد
تا نگردد زِاعْتِراضْ او رویْزَرد
شومیِ یاریِّ اَصْحابِ نِفاق
کرد مؤمن را چو ایشان زشت و عاق
باز میزارید کِی عَلّامِ سِرّ
مَر مرا مَگْذار بر کُفْران مُصِر
دل به دَستَم نیست همچون دیدِ چَشم
وَرْنه دل را سوزَمی این دَمْ زِ خشم
اَنْدَرین اندیشه خوابَش دَررُبود
مسجدِ ایشانْش پُر سَرگین نِمود
سنگهاش اَنْدَر حَدَث جایِ تَباه
میدَمید از سنگها دودِ سیاه
دود در حَلْقَش شُد و حَلْقَش بِخَست
از نِهیبِ دودِ تَلْخ از خواب جَست
در زمان در رو فُتاد و میگِریست
کِی خدا اینها نِشانِ مُنْکِریست
خِلْم بهتر از چُنین حِلْم ای خدا
که کُند از نورِ ایمانم جُدا
گَر بِکاوی کوششِ اَهْلِ مَجاز
تو به تو گَنده بُوَد هَمچون پیاز
هر یکی از یِکدِگَر بیمَغزتَر
صادقان را یک زِ دیگر نَغْزتَر
صد کَمَر آن قوم بَسته بر قَبا
بَهرِ هَدْمِ مسجدِ اَهْلِ قُبا
هَمچو آن اَصْحابِ فیل اَنْدَر حَبَش
کعبهیی کردند، حَقْ آتش زَدَش
قَصْدِ کعبه ساختند از اِنْتِقام
حالَشان چون شُد؟ فرو خوان از کَلام
مَر سِیَهرویانِ دین را خود جِهاز
نیست اِلّٰا حیلَت و مَکْر و سِتیز
هر صَحابی دید زان مَسجد نِشان
واقعه، تا شُد یَقینْشان سِرِّ آن
واقِعات اَرْ باز گویم یک به یک
تا یَقین گردد صَفا بر اَهْلِ شَک
لیکْ میتَرسَم زِ کشفِ رازَشان
نازنینانَند و زیبَد نازَشان
شَرعْ بیتَقلید میپَذْرُفتهاند
بی مِحَک آن نَقْد را بِگْرفتهاند
حِکْمَتِ قرآن چو ضالهیْ مؤمن است
هر کسی در ضالهٔ خود موقِن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۷۸ - فریفتن منافقان پیغامبر را علیه السلام تا به مسجد ضرارش برند
گوهر بعدی:بخش ۸۰ - قصهٔ آن شخص کی اشتر ضالهٔ خود میجست و میپرسید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.