هوش مصنوعی: این متن داستان یک سوارکار مسلح و ترسناک را روایت می‌کند که در جنگل با تیراندازی مواجه می‌شود. تیرانداز از ترس سوارکار کمان خود را می‌کشد، اما سوارکار به او می‌گوید که ضعیف است و نباید به ظاهر او توجه کند. سپس سوارکار به تیرانداز هشدار می‌دهد که اگر حرف او را نپذیرد، از ترس خود به او حمله خواهد کرد. در ادامه، متن به این نکته اشاره می‌کند که سلاح و حیله‌گری می‌تواند باعث نابودی انسان شود و بهتر است که انسان به جای تکیه بر سلاح و حیله، به خداوند توکل کند و از علوم بی‌فایده دوری کند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و دینی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و عبارات قدیمی و پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است که توانایی درک مفاهیم پیچیده و تفکر انتزاعی را دارند.

بخش ۹۱ - قصهٔ تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه می‌رفت

یک سَواری با سِلاح و بَسْ مَهیب
می‌شُد اَنْدَر بیشه بر اسبی نَجیب

تیراندازی بِحُکْم او را بِدید
پَس زِ خَوْفِ او کَمان را دَرکَشید

تا زَنَد تیری، سَوارش بانگ زد
من ضَعیفَم، گَرچه زَفْتَسْتَم جَسَد

هان و هان مَنْگَر تو در زَفْتیِّ من
که کَمَم در وَقتِ جنگ از پیرزن

گفت رو، که نیک گفتی وَرْنه نیش
بر تو می‌انداختم از تَرسِ خویش

بَس کَسان را کآلَتِ پیکار کُشت
بی‌رُجولیَّت چُنان تیغی به مُشت

گَر بِپوشی تو سِلاحِ رُستَمان
رفت جانَتْ چون نباشی مَردِ آن

جانْ سِپَر کُن، تیغ بُگْذار ای پسر
هر کِه بی‌سَر بود ازین شَهْ بُرد سَر

آن سِلاحَت حیله و مَکْرِ تو است
هم زِ تو زایید و هم جانِ تو خَسْت

چون نکردی هیچ سودی زین حِیَل
تَرکِ حیلَت کُن که پیش آید دُوَل

چون یکی لحظه نَخورْدی بر زِ فَن
تَرکِ فَن گو، می‌طَلَب رَبُّ الْمِنَن

چون مُبارک نیست بر تو این عُلوم
خویشتن گولی کُن و بُگْذر زِ شوم

چون مَلایِک گو که لا عِلْمَ لَنا
یا اِلٰهی غَیرَ ما عَلَّمْتَنا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹۰ - ترسیدن کودک از آن شخص صاحب جثه و گفتن آن شخص کی ای کودک مترس کی من نامردم
گوهر بعدی:بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.