۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

شتابان از جهان چون برق رفتن خوش بود ما را
که از داغ عزیزان نعل بر آتش بود ما را

گریبان را به دست عقل دادن نیست دانایی
درین وادی جنونی تا گریبانکش بود ما را

لب تفسیده را چون خضر تنهاتر نمی سازم
که آب زندگی بی دوستان آتش بود ما را

کتان طاقتی از رشتهٔ جان سخت تر باید
که تاب دیدن آن عارض مهوش بود ما را

حزین از باغ دل روییده گر نخل تمنّایی
خیال جلوهٔ آن شعلهٔ سرکش بود ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.