۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

از خار جفای بت پیمان شکن ما
یک سینهٔ چاک است چو گل، پیرهن ما

در هجر تو، هر پارهٔ دل محشر داغی ست
یک غنچهٔ نشکفته ندارد چمن ما

گویا لب لعل تو دمیده ست فسونی
در گوش نی خامهٔ شیرین سخن ما

در پیش تو هر لحظه به صد رنگ برآرد
بی ساختگی های تو را ساختن ما

کو جذبهٔ معشوق که یکباره کند گم
از صفحهٔ هستی، رقم ما و من ما؟

دام نوی از حلقهٔ خط، حسن فرو چید
زنار دگر داد به ما برهمن ما

در خلوت و کثرت ز تو گفتیم و شنودیم
خالی نبود از تو دمی، انجمن ما

از جوش خط سبز، حزین آن لب میگون
خار عجبی ریخته در پیرهن ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.