هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از شخصی انتقاد میکند که با ادعاهای دروغین و رفتارهای ناشایست خود باعث آزار دیگران شده است. شاعر تأکید میکند که صداقت و راستی ارزشمند است و دروغگویی و فریبکاری عواقب بدی دارد. همچنین، شاعر به اهمیت امتحانات و آزمایشهای زندگی اشاره میکند و اینکه هر فرد باید در برابر این امتحانات مقاومت کند و خود را به کمتر از آنچه شایسته است نفروشد.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم اخلاقی و انتقادی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر دیده میشود.
بخش ۲۰ - چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خوردهام و چنان
پوستِ دُنْبه یافت شخصی مُسْتَهان
هر صَباحی چَرب کردی سَبْلَتان
در میانِ مُنْعِمانْ رفتی که من
لوتِ چَربی خوردهام در اَنْجُمَن
دست بر سَبْلَت نَهادی در نَوید
رَمْز یعنی سویِ سَبْلَت بِنْگَرید
کین گواهِ صِدْقِ گُفتارِ منست
وین نِشانِ چَرب و شیرین خوردن است
اِشْکَمَش گفتی جوابِ بیطَنین
که اَبادَ اللهُ کَیْدَ الْکاذِبین
لافِ تو ما را بر آتش بَر نَهاد
کان سِبالِ چَربِ تو بَرکَنده باد
گَر نبودی لافِ زِشتَت ای گدا
یک کَریمی رَحْم اَفْکَندی به ما
وَرْ نِمودی عَیْبِ و کَژْ کَم باختی
یک طَبیبی دارویِ او ساختی
گفت حَق که کَژْ مَجُنْبان گوش و دُم
یَنْفَعَنَّ الْصادِقینَ صِدْقُهُمْ
گفت اَنْدَر کَژْ مَخُسپ ای مُحْتَلِم
آنچه داری وانِما و فَاسْتَقِمْ
وَرْ نگویی عَیْبِ خود باری خَمُش
از نمایش وَزْ دَغَل خود را مَکُش
گَر تو نَقْدی یافتی مَگْشا دَهان
هست در رَهْ سنگهایِ اِمْتِحان
سنگهایِ اِمْتِحان را نیز پیش
اِمْتِحانها هست در اَحْوالِ خویش
گفت یزدان از ولادت تا به حَیْن
یُفْتَنونَ کُلَّ عامٍ مَرَّتَیْن
اِمْتِحان بر اِمْتِحان است ای پدر
هین به کمتر اِمْتِحانْ خود را مَخَر
هر صَباحی چَرب کردی سَبْلَتان
در میانِ مُنْعِمانْ رفتی که من
لوتِ چَربی خوردهام در اَنْجُمَن
دست بر سَبْلَت نَهادی در نَوید
رَمْز یعنی سویِ سَبْلَت بِنْگَرید
کین گواهِ صِدْقِ گُفتارِ منست
وین نِشانِ چَرب و شیرین خوردن است
اِشْکَمَش گفتی جوابِ بیطَنین
که اَبادَ اللهُ کَیْدَ الْکاذِبین
لافِ تو ما را بر آتش بَر نَهاد
کان سِبالِ چَربِ تو بَرکَنده باد
گَر نبودی لافِ زِشتَت ای گدا
یک کَریمی رَحْم اَفْکَندی به ما
وَرْ نِمودی عَیْبِ و کَژْ کَم باختی
یک طَبیبی دارویِ او ساختی
گفت حَق که کَژْ مَجُنْبان گوش و دُم
یَنْفَعَنَّ الْصادِقینَ صِدْقُهُمْ
گفت اَنْدَر کَژْ مَخُسپ ای مُحْتَلِم
آنچه داری وانِما و فَاسْتَقِمْ
وَرْ نگویی عَیْبِ خود باری خَمُش
از نمایش وَزْ دَغَل خود را مَکُش
گَر تو نَقْدی یافتی مَگْشا دَهان
هست در رَهْ سنگهایِ اِمْتِحان
سنگهایِ اِمْتِحان را نیز پیش
اِمْتِحانها هست در اَحْوالِ خویش
گفت یزدان از ولادت تا به حَیْن
یُفْتَنونَ کُلَّ عامٍ مَرَّتَیْن
اِمْتِحان بر اِمْتِحان است ای پدر
هین به کمتر اِمْتِحانْ خود را مَخَر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۹ - افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان
گوهر بعدی:بخش ۲۱ - آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.