هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد که جام او را از باده پر کند تا غم از دلش زدوده شود. او از رنج‌ها و سختی‌های زندگی می‌گوید و این که عمر به سرعت می‌گذرد. شاعر به عشق و محبت اشاره می‌کند و از بیگانگی در این دنیا سخن می‌گوید. در پایان، او از مرشد روم یاد می‌کند و از خدا می‌خواهد که جستجویش را بپذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند غم و اندوه و بیگانگی در دنیا نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۰۲

ساقی دوباره پر کن، از باده گوی ما را
وآن گاه غم نباشد، بشکن سبوی ما را

مجنون ما ندارد، پروای خار این دشت
چنگال شیر عمری، زد شانه موی ما را

یارای شکوه ام کو؟ امّا محبت این نیست
خشک ار چنین گذارد، تیغت گلوی ما را

عمری به شهر گیتی، بیگانه وار گشتیم
تن رفته رفته آخر، بگرفت خوی ما را

نم بر نداشت هرگز، از آب زندگانی
این کاسه سرنگونی، زیبد کدوی ما را

عمری نیاز بردیم بر دیر وکعبه کاخر
آیینه وار حیرت، بگرفت روی ما را

انوار مرشد روم، شد راهبر حزین را
جانا قبول گردان، این جستجوی ما را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.