هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و رنج عشق و جدایی می‌گوید. شاعر از سرگشتگی، بی‌مروتی دنیا، و درد فراق سخن می‌گوید و با تصاویری مانند خار، خون فشاندن چشم، و هجران، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. در نهایت، عشق سالخورده او را همچون فرزندی می‌خواند و حسرتی از دو جهان در دلش باقی می‌ماند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی مانند 'عشق سالخورده' یا 'حسرت دو عالم' برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۱

چون گرد باد حیرت، از خود رهاند ما را
سرگشتگی به جایی، آخر رساند ما را

خار ترم که بارم، بر دوش باغ و گلبن
دهقان بی مروت، بیجا دماند ما را

آسایشی که دیدم، از چشم خون فشان بود
مژگان تر به بالین، گل می فشاند ما را

شد طفل مکتب ما، دوشیزگان معنی
تا عشق سالخورده، فرزند خواند ما را

ترک مراد بخشید، کامی که دل هوس داشت
در خاطر از دو عالم، حسرت نماند ما را

بر فرش سنبل و گل، بودم حزین خرامان
چون داغ لاله در خون، هجران نشاند ما را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.