۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹

مکش چون دورگردون بر رخم داغ جدایی را
چو من پروانه ای باید چراغ آشنایی را

تهیدستیم ساقی، همّتی در کار می باید
ز برق باده روشن ساز، شام بی نوایی را

خطر اندیشه باریک بینان درکمین دارد
خطا هرگز نمی تابد عنان، تیر هوایی را

رسانم حرمت میخانه تا جاییکه تعظیمش
به خاک پای خم مالد، جبین پارسایی را

به یاد قامت او گر چنین بالد حزین آهم
فرامش می کند شمشاد، رسم خودنمایی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.