۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

آتش زده آن لعل قبا، خانه زین را
بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را

همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش
کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را

چون مهره بازیچه، دهد طرح به طفلان
کفر سر زلف تو، دل باخته دین را

آن روز نشیند به جهان نقش مرادم
کز بوسه کنم نقش لب لعل نگین را

فریادکه اندیشه موی کمر توست
زنار میان، زاهد سجاده نشین را

گویا خط پیشانیت ای زهره جبین است
بیرون نتوان برد زابروی تو چین را

در پردهٔ عشّاق نواسنجی بلبل
کی می برد از یاد تو، گلبانک حزین را؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.