هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که از فراق و جور معشوق رنج می‌برد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند آتش، برق، سبزه و مهره‌بازی، احساسات خود را بیان می‌کند. او از زلف معشوق، لب یاقوت‌گونه‌اش و جبین زیبایش یاد می‌کند و آرزو می‌کند که روزی نقش مرادش بر جهان نشیند. در پایان، شاعر از بلبل می‌خواهد که یاد معشوق را از خاطر نبرد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، درک شعر را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۱۱۴

آتش زده آن لعل قبا، خانه زین را
بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را

همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش
کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را

چون مهره بازیچه، دهد طرح به طفلان
کفر سر زلف تو، دل باخته دین را

آن روز نشیند به جهان نقش مرادم
کز بوسه کنم نقش لب لعل نگین را

فریادکه اندیشه موی کمر توست
زنار میان، زاهد سجاده نشین را

گویا خط پیشانیت ای زهره جبین است
بیرون نتوان برد زابروی تو چین را

در پردهٔ عشّاق نواسنجی بلبل
کی می برد از یاد تو، گلبانک حزین را؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.