۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۵

گلرنگ اگر خواهی، این چهره زرین را
امروز دو بالا کن، پیمانه دوشین را

آویخته دل هر دم در زلف تو با تاری
بیمار همی خواهد، گرداندن بالین را

بی باکتر از تیغت، مژگان بلای تو
خون ریز چه آموزی، این رخنه گر دین را؟

از تیرگی عالم، تیره نشود عارف
زنگار نمی باشد، آیینه حق بین را

چون گرد بیفشاند، از دامن آزادی
شوریدگی مغزم، بوی گل و نسرین را

سازد کف خون خود در عشق حلال او
شاخ گل اگر بیند، آن دست نگارین را

با عارف رومی شد، هم نغمه حزین کلکم
ای ساقی جان پر کن، آن ساغر نوشین را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.