هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، رنج، تنهایی و ناامیدی است. شاعر از عشق به معشوق، زندان تنگ زندگی، رسوایی در محشر، آتش بلا، شب تاریک بخت و گریزان بودن از سایه خود سخن می‌گوید. همچنین، از بخل فلک و احساس زنده به گور بودن شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند عشق، رنج، ناامیدی و تنهایی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'رسوایی در محشر' و 'زنده به گور بودن' نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۱۱۷

در دل تنگ بود جلوهٔ جانان ما را
یوسفی هست درین گوشهٔ زندان ما را

صبح رسوایی ما دامن محشر دارد
ندهد تن به رفو، چاک گریبان ما را

جلوهٔ حسن تو چون می به رگ و ریشه دوید
آتش این برق بلا، زد به نیستان ما را

زلف مشکین و شب بخت به هم ساخته اند
تا نشانند به این روز پریشان ما را

نشود باز، که زندانی آباد شویم
به کجا می بری ای خضر بیابان ما را؟

بس که رنجیده دل، از مردمِ مردم مانند
وحشت از سایه خود کرده گریزان ما را

سرفرازیم ز بخل فلک سفله حزین
زنده در گور کند، منت احسان ما را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.