۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰

شنیدم در قفس از شاخساران شور بلبل را
به سیل گریه دادم خانهٔ صبر و تحمّل را

مدام از دوربینی مرغ زیرک در بلا باشد
شکنج دام می بیند، خم گیسوی سنبل را

نه از دردی خبر دارد، نه فریادی اثر دارد
خدا صبری دهد خواری کشان کوی آن گل را

سرت گردم، تهی مگذار جیب داغ ناسورم
به دامان نسیمی باز کن مشکینه کاکل را

دماغ جان مخمور حزین را بویِ مِی باید
چو گل بر تربتش بگذار ساقی، ساغر مل را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.