۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲

نیست هوای بوستان، کنج قفس خزیده را
لاله ستان خود کنم، سینهٔ داغدیده را

قاصد اگر شنیده ای، از لب یار وعده ای
رخصت بازگشت ده، جان به لب رسیده را

چشم رقیب گفتمش، محرم روی خود مکن
کرد نگار دیدهام، مصلحت شنیده را

داغ جنون نمی کشد، دست حمایت از سرم
خواجه به ناز پرورد، بندهٔ زرخریده را

خضر خجسته روی ما، راه دیار یارکو؟
عمر سفر دراز شد، رنگ رخ پریده را

پشت هلال شد دوتا، از خم ابروان تو
قامت خم گواه بس، بار ستم کشیده را

از دم مولوی حزین آذر من بهار شد
در مگشا و کم نما، گلشن نو رسیده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.