هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات خود دربارهٔ عشق، دوری از معشوق، رنجهای عاشقانه و انتظار برای وصال سخن میگوید. او از طبیعت و عناصری مانند بوستان، لاله، قفس و... بهعنوان نمادهایی برای بیان حالات درونی خود استفاده میکند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند رقیب، حمایت، سفر و... دارد که بر عمق احساسات و دشواریهای پیشروی او تأکید میکنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۳۲
نیست هوای بوستان، کنج قفس خزیده را
لاله ستان خود کنم، سینهٔ داغدیده را
قاصد اگر شنیده ای، از لب یار وعده ای
رخصت بازگشت ده، جان به لب رسیده را
چشم رقیب گفتمش، محرم روی خود مکن
کرد نگار دیدهام، مصلحت شنیده را
داغ جنون نمی کشد، دست حمایت از سرم
خواجه به ناز پرورد، بندهٔ زرخریده را
خضر خجسته روی ما، راه دیار یارکو؟
عمر سفر دراز شد، رنگ رخ پریده را
پشت هلال شد دوتا، از خم ابروان تو
قامت خم گواه بس، بار ستم کشیده را
از دم مولوی حزین آذر من بهار شد
در مگشا و کم نما، گلشن نو رسیده را
لاله ستان خود کنم، سینهٔ داغدیده را
قاصد اگر شنیده ای، از لب یار وعده ای
رخصت بازگشت ده، جان به لب رسیده را
چشم رقیب گفتمش، محرم روی خود مکن
کرد نگار دیدهام، مصلحت شنیده را
داغ جنون نمی کشد، دست حمایت از سرم
خواجه به ناز پرورد، بندهٔ زرخریده را
خضر خجسته روی ما، راه دیار یارکو؟
عمر سفر دراز شد، رنگ رخ پریده را
پشت هلال شد دوتا، از خم ابروان تو
قامت خم گواه بس، بار ستم کشیده را
از دم مولوی حزین آذر من بهار شد
در مگشا و کم نما، گلشن نو رسیده را
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.