هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر درد و غم عاشقانه و ناامیدی از عشق است. شاعر از بی‌وفایی معشوق، رنج خود و وجود موانع در راه عشق شکایت می‌کند. همچنین، به تنهایی و بی‌پناهی خود در این راه اشاره دارد و از احساسات عمیق و شوریده‌حالی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۴۱

تو را چه غم که به درد تو مبتلایی هست؟
مراست غم که ندانسته ای وفایی هست

به آفتاب چرا تیغ مطلعم نکشد
مرا که در نظر، ابروی دلگشایی هست

چه بسته ای ره پیغام، محرمان چو شدند
کبوتر حرمی، قاصد صبایی هست

به دیده، از مژه گلگون تر است هر خارش
به راه کوی تو، رند برهنه پایی هست

سماع خاطر شوریدگان به مطرب نیست
به وادی ای که منم، ناله ی درایی هست

خراب می کند آخر ز سیل گریه مرا
میانه ی من و دل، طرفه ماجرایی هست

حزین به خاطر خود یاد خیر، ره ندهی
درون خلوت دل یار آشنایی هست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.