هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، بیانگر درد و رنج عاشقی تنها و دل‌شکسته است که از بی‌کس بودن، نبود فریاد‌رس، و بی‌ثمر بودن زندگی خود شکایت دارد. او از اسارت، ناامیدی، و بی‌وفایی رقیبان می‌گوید و احساس تنهایی و سوختن بی‌صدا در جمع مرده‌دلان را توصیف می‌کند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که عشق، بوالهوسی نیست و صبح امید در پس شب تاریک پنهان است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی، و تنهایی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند یأس و بی‌پناهی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۶۴

بی کس تر ازین عاشق دل خسته کسی نیست
عمری ست که بیمارم و عیسی نفسی نیست

شورافکن مرغان اسیر است خروشم
دلگیرتر از سینهٔ چاکم قفسی نیست

تا چند توان داد، نفس بیهده بر باد؟
چون نی همه فریادم و فریادرسی نیست

گوشی به خروش من و دل دار، که فرداست
زین قافله رفته، صدای جرسی نیست

همراه رقیبان مگذر از سر خاکم
ما را ز وفای تو جز این ملتمسی نیست

خجلت زده برق درین دشت سرابم
در مزرع بی حاصل من خار و خسی نیست

در محفل این مرده دلان شمع مزارم
می سوزم و از سوز من آگاه کسی نیست

عیب و هنر از لوح جهان هر دو ستردند
عاشق چه عجب گر نبود، بوالهوسی نیست

پوشیده حزین از شب ما، صبح رخ خویش
دل با که نفس راست کند؟ همنفسی نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.