۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

خورشید به حسن یار من نیست
مه را نمک نگار من نیست

محروم بود همیشه عاشق
این است که در کنار من نیست

نومیدی عاشقان قدیم است
مخصوص به روزگار من نیست

جز لخت دل به غم سرشته
در دیدهٔ اشکبار من نیست

خاصیت عشق خاکساریست
زان پیش تو اعتبار من نیست

هر چند ز عشق خاکسارم
کس نیست که خاکسار من نیست

زلف تو بود به سجدهٔ شکر
که آشفته چو روزگار من نیست

منعم چه کنی ز عشق ناصح؟
غم دارم و غمگسار من نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.