هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی، شاعر ایرانی، بیانگر حالات عرفانی و روحانی شاعر در میخانه است. او از هاتف و سروش (پیام‌آوران غیبی) سخن می‌گوید که او را به درگاه پیر میفروش (نماد پیر طریقت) دعوت می‌کنند. شاعر با توصیف مستی و عشق به می‌وه معنوی، از وحدت وجود و هماهنگی با طبیعت سخن می‌گوید. او همچنین از رهایی از قفس دنیوی و رسیدن به فصل گل و عیش و نوش (نماد بهار روحانی) خبر می‌دهد و بر بی‌توجهی به قدرت‌های دنیوی مانند قیصر و خاقان تأکید می‌کند. در پایان، شاعر توبه‌اش را به دست پیر خرابات (نماد پیر راهنمای روحانی) می‌سپارد و از خرقه‌پوشی (نماد رهایی از تعلقات دنیوی) در حالت مستی معنوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نمادین است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر بدون راهنمایی مناسب گمراه‌کننده باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

سحر ز هاتف میخانه ام سروش آمد
که بایدت به در پیر می فروش آمد

به جان چو خدمت میخانه راکمر بستم
سرم ز مستی آسودگی به هوش آمد

چو ره به گشت گلستان وحدتم دادند
نوای بلبل و زاغم، یکی به گوش آمد

به پای مغبچه گر جان دهم غریب مدان
که خون مشرب یک رنگیم به جوش آمد

برآور از قفس ای بلبل خزان زده سر
که فصل گل شد و ایام عیش و نوش آمد

دگر خموش نشستن به خانه، بی دردیست
که قمری از سر هر شاخ در خروش آمد

سرم به قیصر و خاقان فرو نمی آید
از آن زمان که سبوی میم به دوش آمد

کسی زبان نتواند به راز غیب گشود
جرس به قافلهٔ اهل دل خموش آمد

به دست پیر خرابات توبه کرده حزین
که مست از در میخانه خرقه پوش آمد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.