هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از زلف، غمزه و قد معشوق یاد می‌کند و از عشق و حیرت او سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند درد فراق، اشک و ناله، و وصال در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۲۹۸

شب زلف تو در خیالم آمد
از بخت خود انفعالم آمد

بی رحم تر است غمزه، امروز
گویا رحمش به حالم آمد

یاد قد اوست قسمت من
شادم که، الف به فالم آمد

از حرمت خون دل شناسی
پیمانه کشی، حلالم آمد

آبی ای زخم تشنه بردار
اشک دریا نوالم آمد

گفتی نظر از جهان فروبند
کاینک رخ بی مثالم آمد

از هر مژه، زین اشارت، انگشت
بر دیده امتثالم آمد

خورشید رخ تو شد مقابل
جانی به تن هلالم آمد

چون آینه وصل بی حجابی
از حیرت آن جمالم آمد

افسرده دمان، حذر که چون شمع
حرفی به زبان لالم آمد

از دیده و دل کناره گیرید
وحشی نگهان، غزالم آمد

عشرتکده عدم، کجایی؟
از هستی خود ملالم آمد

اوراق دل حزین گشودم
عشق تو به وصف حالم آمد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.