۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۳

خوشا شمعی که سر تا پا بسوزد
بسازد با خود و تنها بسوزد

مرا پرورده عشق خانمان سوز
شرار من دل خارا بسوزد

دم گرمی که من دارم عجب نیست
که در پیمانه ام، صهبا بسوزد

منم موسی، دلم شمع تجلی
ز تاب سینه ام سینا بسوزد

دل گرمی نهان در سینه دارم
که گر آهی زنم دنیا بسوزد

امید این بود کان مه عاشقان را
زگرمیهای مهرافزا بسوزد

ندانستم که آتش پارهٔ من
سپندم را ز استغنا بسوزد

جنون بر آتشم زد طرف دامان
ز داغ لاله ام صحرا بسوزد

حزین آبی حریف آتشم نیست
در آغوش دلم دریا بسوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.