۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۲

فروزان کن ز رخ، کاشانهای چند
بسوزان شمع من، پروانه اى چند

فغانم گوش کن امشب که فردا
ز من خواهی شنید افسانه اى چند

دلم داند به پاس آشنایی
چها دید، از وفا بیگانه اى چند

گران خوابان غفلت را شکستم
خمار، از نعرهٔ مستانه ای چند

خماری نیست خون عاشقان را
سرت گردم، بکش پیمانه ای چند

به هر دفتر ز کلک آتش آلود
ز ما مانده ست آتشخانه ای چند

حزین از فوت فرصت با صد افسوس
کشیدیم آه بی تابانه ای چند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.